صائب تبریزی. شاعر فارسیسُرای سدۀ یازدهم، از سرایندگان ممتاز سبک هندی.1
نامش میرزا محمدعلی متخلص به صائب و معروف به صائبا یا میرزا صائبا بود.2 لقب افصحالمتأخرین نیز به او داده شده است.3 خاندان صائب در اصل تبریزی و از اعقاب محمدبنعزالدین شمس مغربی، عارف و شاعر سدۀ نهم و دهم، بودند. پدرش، میرزا عبدالرحیم، از بازرگانان معتبر تبریز بود و خانوادۀ او یکی از هزاران خانواری بود که به فرمان شاه عباس اول* (حک: ۹۹۶ – ۱۰۳۸ق) پس از فتح تبریز در ۱۰۱۲ به اصفهان کوچیدند و ساکن محلۀ عباسآباد* یا محلۀ تبارزۀ (تبریزیها) اصفهان شدند. صائب در همین محله بزرگ شد.4
بنابر گفتۀ معتبر ولیقلیبیگ شاملو،5 مورخ همعصر او، محل تولد صائب تبریز است. اگر بتوان به شعر صائب استناد کرد، خود او در بیتی اشاره میکند: «ز خاک پاک تبریز است صائب مُولِد پاکم».6 از سوی دیگر، در ابیات بسیاری به اصفهان که محل نشو و نمای او بوده ابراز علاقه کرده است: «خوشا روزی که منزل در سواد اصفهان سازم/ ز وصف زندهرودش خامه را رطباللِّسان سازم».7 بعضی تذکرهها او را تبریزی8 دانستهاند. آزاد بلگرامی جایی او را تبریزی اصفهانی9 و جایی دیگر10 اصفهانی خوانده است.
سال تولد صائب دقیق مشخص نیست اما براساس گفتۀ ملیحای سمرقندی که درگذشت صائب را ۱۰۸۷، حدود نودسالگی، دانسته،11 میتوان گفت صائب در حدود سال ۱۰۰۰ به دنیا آمده است. صائب نیز در اشعارش از کهولت، ناتوانی و تحلیل قوای جسمی خود سخن گفته: «بر من از پیری سرای عاریت زندان شده است/ زندگی دشوار و ترک زندگی آسان شده است»12 که مؤید عمر طولانی اوست.13
صائب دانشهای ادبی، عقلی و نقلی را در اصفهان فراگرفت14 و چنان که خود گفته است، در جوانی حج گزارد و به مشهد نیز سفر کرد: «لله الحمد که بعد از سفر حج صائب/ عهد خود تازه به سلطان خراسان کردم»15 و گویا سال ۱۰۳۴، پس از این سفر، از راه کابل راهی هند شد. در کابل با ظفرخان، یکی از امیران آنجا، آشنا شده است.16 ظفرخان که مشوق شاعران بود، توجه ویژهای به صائب داشت17 و صائب نیز در غزلیاتش بارها لطف، بخشندگی و شعردوستی او را ستوده است: «چگونه جان برم از جور آسمان صائب/ اگر نه لطف ظفرخان شود هوادارم»18 و تعداد زیادی از اندک قصایدش را در مدح او سروده است؛19 نخستین بار نیز به تشویق او اشعار خود را که تا آن زمان پراکنده بودند، گرد آورد.20
صائب تا پایان حکومت ظفرخان بر کابل آنجا ماند. پس از آن، ظفرخان او را همراه خویش به برهانپور دکن برد و سال ۱۰۳۹ به شاه جهان (حک: 1037-1068) معرفی کرد.21 روایت برخی تذکرهنویسان مبنیبر اینکه صائب پس از دیدار شاه جهان «منصب هزاری و خطاب مستعدخان» یافت22 نادرست به نظر میرسد.23 صائب در برهانپور بود که پدرش برای دیدار او از لاهور به اکبرآباد (آگرا/آگره) رفت. صائب که برای بازگشت به اصفهان مشتاق بود: «چو حلقه بر در دل شوق اصفهان بزند/سرشک بر صف مژگان خونچکان بزند//چه دولتی است که صائب ز هند برگردد/سراسری دو به بازار اصفهان بزند»24 با این عذر از خواجه ابوالحسن تربتی، پدر ظفرخان، رخصت خواست به اکبرآباد برود، سپس به اصفهان بازگردد،25 اما درنهایت ۱۰۴۲ همراه ظفرخان که این بار صوبهدار (استاندار) کشمیر شده بود، راهی این دیار شد. پس از شش ماه، توانست همراه پدرش به اصفهان بازگردد.26
دورۀ شاه عباس دوم* (حک: 1052-۱۰۷۷)، صائب در دربار صفوی خطاب ملکالشعرایی یافت.27 شاه سلیمان* صفوی (حک: ۱۰۷۷/۱۰۷۸– ۱۱۰۵) نیز در روزگار پیری صائب، از طریق وحید قزوینی، جویای احوال او شد. وحید در نامهای که برای احوالپرسی خطاب به صائب نوشت او را «افصحالمتقدمین و المتأخرین» نامیده است.28
بهاحتمالقوی، درگذشت صائب را باید واپسین روزهای سال ۱۰۸۶ یا نخستین روزهای ۱۰۸۷ دانست.29 به گفتۀ ملیحای سمرقندی، صائب در تکیۀ درویش صالح به خاک سپرده شد که به او ارادت داشت.30 اکنون مقبرۀ صائب* در باغ بزرگی در خیابان صائبِ اصفهان قرار دارد. مقدمات ساخت آرامگاه صائب در 1342ش فراهم شد و 1346ش به کوشش و هزینۀ انجمن آثار ملی به سرانجام رسید.31
برخی منابع متأخرتر صائب را شاگرد مسیح کاشانی و حکیم شفائی اصفهانی* دانستهاند.32 با اینکه صائب سه غزل به استقبال از غزل مسیح کاشانی سروده33 و در منزلش ده دیوان از مسیح داشته34 و اگرچه شفائی را نبضشناس سخن دانسته و غزلی در استقبال او سروده،35 خود او اشاره میکند فن شعر را نزد کسی نیاموخته و خودش به این سبک شاعری دست یافته است: «تتبع سخن کس نکردهام هرگز/ کسی نکرده به من فن شعر را تلقین// به زور فکر بر این طرز دست یافتهام/ صدف ز آبلۀ دست یافت دُرّ ثمین».36
خُلق نیک و ادب صائب در گسترش شهرت او مؤثر بوده است؛ هم در هند هم در ایران محفلش محل اجتماع ادیبان و شاعران آزموده یا نوآموز و بزرگانی از طبقات مختلف بوده است.37 به گفتۀ خانِ آرزو، صائب با میرزا جلالالدین اسیر اصفهانی* همطرح بودند؛ در محافل ادبی خود، بیتی طرح میکردند و در وزن و قافیه آن بیت غزل میسرودند.38
صائب در غزلهایش از بسیاری از شاعران عهد صفوی ازجمله سحابی استرآبادی،39 نظیری نیشابوری،40 اهلی شیرازی،41 طالب آملی42 و عُرفی شیرازی43 به نیکی یاد کرده یا اشعار آنها را استقبال کرده است.44 او در سفینۀ خود حتی از طغرای مشهدی نیز که ابیاتی در هجو صائب سروده بوده، اشعاری آورده است.45 خان آرزو46 از اینکه صائب، برخلاف بیشتر شاعران ایرانی که به شاعران پارسیگوی هند بیتوجه بودند، اشعار غنی کشمیری را در سفینۀ خود47 جای داده، ابراز خرسندی کرده است. صائب از شاعران متوسط نیز در دیوان خود نام برده و در سفینهاش ابیات آنها را آورده است که نشان میدهد در انتخاب ابیات چندان سختگیر نبوده است48 و همین روحیه باعث شده اشعار فراوانی از او بماند که بسیاری از آنها نسبت به کلیت شعرش سطح پایینتری دارند. از سوی دیگر، طبیعی است میان غزلیات فراوان او، مضامین، معانی، الفاظ و قوافی به دفعات تکرار شوند.49
به سبب مقام شعری صائب، شاعران بسیاری در عصر او و پس از آن از او تأثیر گرفتند و به شیوۀ او شعر سرودند.50 بسیاری از شاعران عهد صفوی او را ستودهاند و خود را شاگرد او دانسته یا تخلص شعری خود را با راهنمایی او برگزیدهاند.51 تذکرهنویسان و ناقدان معاصر او و دورههای بعد نیز عمدتاً شعرش را ستایش کردهاند.52دراینمیان، خان آرزو بدون ذکر دلیل مدعی شده ایرانیان شعر کلیم کاشانی را بر صائب ترجیح میدهند.53
صائب از برجستهترین شاعران «شاخۀ ایرانی شعر سبک هندی» بود؛ شاخهای که سبک اصفهانی نیز نامیده میشود. شاخصههای شکلی و محتوایی سبک هندی بسیاری در شعر صائب به چشم میخورد و بیشتر شاعران ایران از سبک او پیروی میکردند.54 اشعار او در زمان حیاتش شهرت بسیار یافتند؛55 همان سدۀ یازدهم نیز شاعران زیادی در ماوراءالنهر پیرو سبک او بودند.56 البته اوایل حضور صائب در هند، سبک شعرش در آن محافل پسندیده نبود؛ چنان که خود گفته است: «بر حریفان چون گوارا نیست صائب طرز تو/ به که بفرستی به ایران نسخۀ اشعار را».57
میرشرف، از معاصران صائب، او را به سرقت ادبی متهم کرده است اما نصرآبادی* ساحت و طبع صائب را از سرقت ادبی بَری دانسته.58 خان آرزو، سرآمد ناقدان ادبی هند، نیز اتهام سرقت ادبی را به صائب رد کرده و بر آن است که او برخی معانی خوب را که شاعران دیگر با صورت و الفاظ ضعیف بیان کردهاند، در «عبارت خوب و اسلوب بدیع» آورده است.59 صائب در محتوای غزلیاتش از مولوی تأثیر زیادی پذیرفته و خود را پیرو «طرز مولوی» میداند: «فتاد تا به رهِ طرز مولوی صائب/ سپند شعلۀ فکرش شده است کوکبها»60 و معتقد است از زمانی که به مولوی اقتدا کرده، شعرش سرشار از نکتههای عرفانی شده است: «اقتدا تا به مولوی کردهست / شعر صائب تمام عرفان است».61 صائب بارها به استقبال غزلهای مولوی رفته و غزلیاتی از مولوی را تضمین کرده است؛ همچون: «صائب این آن غزل مرشد روم است که گفت:/ ای خداوند یکی یارِ جفاکارش ده».62
صائب خود را تحتتأثیر حافظ و طرز شاعری او نیز میدانسته: «به کلکِ قدرت صائب شکستگی مرساد/ که طرز حافظ شیراز در میان انداخت»63 و بیش از بیست غزل حافظ را استقبال کرده است، ازجمله: «صائب این آن غزل حافظ شیرین سخن است/ کلک ما نیز زبانی و بیانی دارد».64
صائب ابیات متعدد و قصایدی در مدح امام علی65 امام حسین و امام رضا علیهمالسلام دارد66 و در سراسر غزلیاتش نیز به یاد علی علیهالسلام است و بیتهای بسیاری در مدح او سروده است. از زندگی در هند که به تنگ میآید، از شاه نجف دستگیری میخواهد: «صائب از هند جگرخوار برون میآیم/ دستگیر من اگر شاه نجف خواهد شد»67 و در عهدِ پیری و شکستهبالی نیز امیدوار لطفی از امام علی است: «شکستهبال ز پیری شده است صائب لیک/ امید جاذبهای از شه نجف دارد».68 در بیت «ز پیروان شریعت در این سرای سپنج/ دو شش زد آن که به اثناعشر تولا کرد» آشکارا به مذهب تشیع دوازدهامامی خود اشاره کرده69 و در مدح شاه صفی، او را به رواج مذهب تشیع اثنیعشر ترغیب کرده است: «تویی دوازدهم از نژاد شیخ صفی/ جهان چگونه نگیری به عدل مهدیوار// رواج مذهب اثنیعشر به عهدۀ توست/ بکوش و دست ازین شیوۀ ستوده مدار».70
از میان شاهان و حکمرانان، صائب علاوهبر ظفرخان، در مدح شاه صفی*،71 شاه عباس دوم*،72 شاه سلیمان*73 و خواجه ابوالحسن تربتی74 شعر سروده است.
آثار صائب نشان میدهند او همواره نظارهگر انسان و جهان بیرون اوست. در اشعارش نیز شباهتها و رمز و رازهای میان این دو را کشف و تصویر میکند.75 غزلیات او نکتههای دقیق اخلاقی، حکمیـعرفانی و اجتماعی زیادی در خود جای داده است.76
شیوۀ خاص صائب تمثیل است؛ کمتر غزلی از او پیدا میکنید که متضمن مثلهای سائر نباشد یا بعضی از بیتهای آن حکم مثل سائر نداشته باشد.77 خان آرزو این شیوه را «مثلبندی» و «مدعامثل» نامیده است.78 از این نظر، شعر هیچ شاعری به اندازۀ صائب طی سه قرن بر سر زبانها نیفتاده است.79 او با طبعی خلاق واژگان، ترکیبات و کنایات بسیاری آفریده است.80
میتوان گفت سبک شعری صائب شیوۀ تکاملیافتۀ سبک تازهای بود که در شعر خواجه حسین ثنایی مشهدی ظهور کرده بود و شاعران بعد از او در رشد آن کوشیدند اما برخی پیروان صائب که به پای او نمیرسیدند، در یافتن نکتهها و مضمونهای باریک و گنجانیدن آنها در شعر به مشکل خوردند و این سبک را در مسیر تکلف انداختند.81 این اتفاق در دورۀ بعد ناقدان را به صائب بدبین کرد. بههرحال میان اشعار صائب ابیات سست و استعارهها و مجازهای دور و ناخوشایند نیز بسیار دیده میشود.82 مفتون دُنبلی شعر او را کنار شعر شوکت بخارایی و وحید قزوینی دارای تمثیلات و استعارهای «بیروح و بارد» دانسته است.83
ظهور نهضت بازگشت که بهکلی با شیوۀ شاعران عهد صفوى مخالف بود، مانع شناخت واقعی صائب شد.84 آذر بیگدلی* (متوفی 1195) از ناقدان سرآمد دورۀ بازگشت ادبی بود و بههیچوجه به شعر صائب نظر خوبی نداشت. او معتقد بود صائب به استادان سابق توجهی نکرده و طریقۀ جدید و ناپسندش هر روز در تنزل است85 و تعجب میکند که صائب با این خیالات سست چگونه تا این حد مشهور شده و احتمال میداد کمالات نفسانی یا ترتیب کوکب او سرچشمۀ این شهرت باشد.86 مخالفت با صائب و سبک هندی تا اوایل سدۀ اخیر که بیشتر جریانات شعری با نظریات آذر بیگدلی و هدایت همسو بودند، ادامه داشت87 تا بار دیگر گرایش به شعر صائب رواج یافت. اوایل سدۀ چهاردهم، حیدرعلی کمالی (تهران، 1305ش) منتخبات اشعار صائب تبریزی را منتشر کرد. در ثلث دوم سدۀ چهاردهم، گرایش مخاطبان شعر و شاعران به سبک هندی بیشتر شد و صائب و شعر او بار دیگر مورد توجه قرار گرفت.88 زینالعابدین مؤتمن گزیدهای موضوعی از اشعار صائب را ۱۳۳۳ش منتشر کرد و در مقدمه، از انتقادهای مستمر و متعصبانۀ ادبای ایران به صائب و سبک هندی سخن گفت.89 در همان سال، امیری فیروزکوهی نیز کلیات صائب تبریزی را با مقدمهای مفصل منتشر کرد که در شناخت صائب و شعر او مفید و مؤثر بود.
دورۀ بازگشت ادبی در ایران شعر دورۀ صفوی را به حاشیه راند ولی در هند، افغانستان و آسیای میانه سبک شعری صائب همچنان رایج بود90 و در میانۀ سدۀ دوازدهم که خوشگو تذکرهاش را نوشت، پیروی از طرز صائب یکی از دو جریان عمدۀ شعر در هند بود.91
کلیات دیوان صائب شامل قصاید و غزلیات است. بخش اصلی اشعار وی همان غزلیات اوست. علاوهبراین، مثنوی کوتاهی نیز در بحر متقارب دربارۀ فتح قندهار به فرمان شاه عباس دوم سروده که به قندهارنامه مشهور است. بهسبب شهرت فراگیر صائب، نسخههای کامل یا گزیدۀ بسیاری از غزلیات او موجود است.92 محمد قهرمان از 1364 تا 1370ش دیوان کامل صائب را در شش جلد در تهران منتشر کرده است.
صائب از میان اشعار بسیارش دفترهایی گرد آورد؛ مانند مرآةالجمال (مجموعۀ ابیاتی در وصف معشوق)، آرایش نگار (بیتهایی با مضامین آینه و شانه)، میخانه (بیتهایی در وصف می و میخانه)، و واجبالحفظ که گزیدهای است از مَطلع غزلهایش.93 این دفترها دیگران را بر آن داشت که گزیدههایی از ابیات او ترتیب دهند؛ گزیدههایی با عناوینی مانند شمع و پروانه و آسمان و آسیا.94 نصرآبادی گزیدهای مختصر از دیوان صائب با ابیاتی دربارۀ بهار، شراب، چشم، خط و زلف گرد آورده است.95 گزیدهسازی از اشعار صائب در دورۀ معاصر نیز ادامه یافت؛ مانند گزیدۀ مهدی سهیلی با عنوان شاهکارهای صائب تبریزی و کلیم کاشانی (تهران 1346ش).
از نوشتههای منثور صائب آثار زیادی بر جای نمانده ولی قلیبیگ شاملو* صائب را در فن انشا ماهر دانسته است.96 از مُنشآت او بهجز چند نوشته در تعریف تنباکو و قلیان، نامهای به معشوق و نامهای فکاهیگونه به سلطان عشق چیزی در دست نیست.97 سفینة صائب مجموعۀ اشعار ۶۹۱ شاعر از دورههای مختلف به گزینش اوست که در اصفهان (۱۳۸۵ش) چاپ عکسی شده است.
/علی کیانی فلاورجانی/
منابع
آذر بیگدلی، لطفعلی بن آقاخان، آتشکدۀ آذر، چاپ حسن سادات ناصری، تهران: امیرکبیر، 1336-1340ش.
آذر بیگدلی، لطفعلی بن آقاخان، آتشکدة آذر، نیمۀ2، چاپ میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۸ش.
آزاد بلگرامی، میرغلامعلیبننوح، تذکرۀ سرو آزاد، چاپ میرهاشم محدث، تهران: سفیر اردهال، ۱۳۹3شالف.
آزاد بلگرامی، میرغلامعلیبننوح، خزانۀ عامره، چاپ هومن یوسفدهی، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد، 1393شب.
بحرالعلومی، حسین، کارنامۀ انجمن آثار ملّی: از آغاز تا 2535 شاهنشاهی، تهران: انجمن آثار ملّی، ۱۳۵۵ش.
.برگزیدۀ اشعار صائب و دیگر شعرای معروف سبک هندی، ]گردآوری[ محمد قهرمان تهران: سمت، ۱۳۸۷ش.
بهار، محمدتقی، سبکشناسی، یا، تاریخ تطور نثر فارسی، تهران: چاپخانۀ خودکار، ?]1321ش.[
خانِ آرزو، سراجالدین علیبنحسامالدین، تذکرة مجمع النفائس، اسلامآباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان، 1383-1385ش.
خوشگو، بِندرا بَنداس، سفینۀ خوشگو، دفتر2، چاپ کلیم اصغر، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد، ۱۳۸۹ش.
درایتی، مصطفی، فهرستوارۀ دستنوشتهای ایران (دنا)، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد، ۱۳۸۹ش.
درخشان، مهدی، «دو اثر نویافته از نثر صائب و سبک نثر او»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال ۲۵، ش1-4، پاییز ۱۳۶۷.
دهخدا، علیاکبر، امثالوحکم، تهران: امیر کبیر، ۱۳۶۳ش.
ریاحی، محمدامین، «صائب تبریزی شاعر زمانۀ خویش»، در صائب و سبک هندی در گسترۀ تحقیقات ادبی، به کوشش و تألیف محمدرسول دریاگشت، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۱ش.
سجادی، ضیاءالدین، «معنی و مضمون در شعر صائب»، در صائب و سبک هندی در گسترۀ تحقیقات ادبی، به کوشش و تألیف محمدرسول دریاگشت، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۱ش.
سرخوش، محمدافضلبنمحمدزاهد، کلمات الشعراء، چاپ علیرضا قزوه، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد ،۱۳۸۹ش.
سهیلی خوانساری، احمد، «سهم صائب در مثلهای سائر یا امثال و حکم در اشعار صائب»، در صائب و سبک هندی در گسترۀ تحقیقات ادبی، به کوشش و تألیف محمدرسول دریاگشت، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۱ش.
شاملو، ولیقلیبنداوودقلی، قصصالخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1371-1374ش.
شِبلی نُعمانی، محمد، شعر العجم، حصۀ ۳، اعظم گر: مطبع معارف اعظم کده، ۱۹۸۸.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، ادبیات فارسی از عصر جامی تا روزگار ما، ترجمۀ حجتالله اصیل، تهران: نشر نی، ۱۳۷۸ش.
صائب تبریزی، محمدعلی، دیوان، چاپ محمد قهرمان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1364-1370ش.
صائب تبریزی، محمدعلی، سفینۀ صائب، چاپ صادق حسینی اشکوری، چاپ عکسی از نسخۀ خطی کتابخانۀ دانشگاه اصفهان، ش۱۰۷۷۵، اصفهان: دانشگاه اصفهان، ۱۳۸۵ش.
صائب تبریزی، محمدعلی، کلیات صائب تبریزی، مقدمه و شرح حال به قلم امیری فیروزکوهی، تهران: خیام، ]1333شالف [.
صائب تبریزی، محمدعلی، گلچین صائب: شامل قریب 2445 بیت و 185موضوع، گردآورنده: زینالعابدین مؤتمن، تهران: بنگاه مطبوعاتی افشاری، ۱۳۳۳شب.
صائب تبریزی، محمدعلی، منتخبات اشعار صائب تبریزی، انتخاب حیدر علی کمالی تهران: کلالۀ خاور، ]1305ش[.
صدّیق حسنخان، تذکرۀ شمع انجمن، چاپ محمدکاظم کهدویی، یزد: دانشگاه یزد، ۱۳۸6ش.
صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، تهران: فردوس، ۱۳۷8ش.
صمصام الدوله شاهنوازخان، بهارستان سخن، چاپ میر عبدالوهاب بخاری، مدرس( تامیل نادو) ۱۹۵۸.
صمصام الدوله شاهنوازخان، مآثر الامرا، کلکته: مطبع آردوکائید، ۱۸۹۱-۱۸۸۸.
کریمی، امیربانو، «دنیای صائب»، در صائب و سبک هندی در گسترۀ تحقیقات ادبی، به کوشش و تألیف محمدرسول دریاگشت، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۱ش.
گلچین معانی، احمد، «سیصدمین سال وفات صائب سال 1086 هجری قمری است»، یغما، سال ۱۸، ش ۶، شهریور ۱۳۴۴.
گلچین معانی، احمد، فرهنگ اشعار صائب، تهران: مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۴- ۱۳۶۵ش.
مجمع الافکار: دیباچه ها، مرقعات و منشآت شاعران، نویسندگان، دانشمندان، پادشاهان و خوانین، گردآوردۀ محمد حکیم هندی، چاپ قربانعلی ابراهیمی، تهران: نشر سنگلج، 1403ش.
محیط طباطبایی، محمد، «بازگشت سبک هندی به ایران»، در صائب و سبک هندی در گسترۀ تحقیقات ادبی، به کوشش و تألیف محمدرسول دریاگشت، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۱ش.
ملیحای سمرقندی، محمد بدیعبنمحمد شریف، مذکّر الاصحاب، چاپ محمد تقوی، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد،۱۳۹۰ش.
نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرۀ نصرآبادی، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر، ۱۳۷۸ش.
واله داغستانی، علیقلیبنمحمدعلی، تذکرة ریاضالشعراء، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر، ۱۳۸4ش.
وحید قزوینی، محمدطاهربنحسین، «نامههای وحید قزوینی به مولانا صایب»، چاپ محسن ذاکرالحسینی، در سخن عشق: جشننامۀ دکتر حسن انوری، تهران: سخن، ۱۳۹۵ش.
- مؤلف این مقاله را قبلاً برای دانشنامۀ جهان اسلام نوشته و در جلد 29، ص241-245 چاپ شده است ولی برای دانشنامۀ اصفهان با بازنگری، اندکی تلخیص، و با تمرکز بر اصفهان تألیف کرده است.[↩]
- شاملو، ج۲، ص ۶۲، 64؛ نصرآبادی، ج۱، ص۳۱۶.[↩]
- صمصام الدوله شاهنوازخان، 1888-1891، ج۲، ص۷۶۱.[↩]
- نصرآبادی، ج۱، ص۳۱۶؛ صفا، ج۵، بخش۲، ص۱۲۷۲؛ برگزیدۀ اشعار صائب، مقدمۀ قهرمان ص۱۲.[↩]
- شاملو، ج۲، ص64.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۵، ص ۲۶۸۱؛ نیز «صائب از خاک پاک تبریز است/ هست سعدی گر از گل شیراز»، همان، ج ۵، ص ۲۳۲۹؛ مقایسه کنید با: صفا، ج۵، بخش۲، ص۱۲۷۲، که به اشتباه او را متولد اصفهان دانسته است.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۴، ص ۱۸۸۸ – ۱۸۸۹، ج5، ص2690، ج ۶، ص ۳۳۱۹.[↩]
- شاملو، ج۲، ص۶۲؛ سرخوش، ص۱۱۷.[↩]
- آزاد بلگرامی، 1393شالف، ص165.[↩]
- آزاد بلگرامی، 1393شب، ج1، ص449.[↩]
- ملیحای سمرقندی، ص۵۰۶.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۲، ص ۵۷۸، ج5، ص 2776.[↩]
- نیز نگاه کنید به: گلچین معانی، 1365-1364ش، ج ۱، ص سیوچهار؛ مقایسه کنید با: شاملو، ج ۲، ص 65-66، که معتقد است صائب در ۱۰۷۶ق به شصتسالگی رسیده بود.[↩]
- صفا، ج ۵، بخش ۲، ص ۱۲۷۳.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۵، ص2722 – 2723.[↩]
- نصرآبادی،، ج۱، ص۳۱۶؛ ملیحای سمرقندی، ص ۵۰۵.[↩]
- صمصام الدوله شاهنوازخان، ۱۹۵۸، ص ۵۳۹ – ۵۴۰.[↩]
- صائب تبریزی، ۱۳۶۴- ۱۳۷۰ش، ج ۲، ص ۶۵۳، ج ۴، ص ۱۸۹۷، ۱۹۵۲، ۲۱۰۷، ج5، ص ۲۲۹۸، 2768.[↩]
- همان، ج ۶، ص ۳۶۳۳-۳۶۲۱.[↩]
- صفا، ج ۵، بخش ۲، ص ۱۲۷۴؛ صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۶، ص ۳۶۳۳.[↩]
- صمصام الدوله شاهنوازخان، ۱۹۵۸، ص ۵۴۲؛ ملیحای سمرقندی، ص ۵۰۵؛ مقایسه کنید با: شبلی نعمانی، حصۀ ۳، ص ۱۷۱، که به اشتباه بر آن است صائب از ایران مستقیم به دهلی و دربار شاه جهان رفت.[↩]
- شاملو، ج ۲، ص ۶۴-۶۵؛ ملیحای سمرقندی، ص ۵۰۵؛ صمصام الدوله شاهنوازخان، 1958، ص542.[↩]
- گلچین معانی، ۱۳۶۴ – ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص بیستونه.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج4، 1888 – 1889.[↩]
- همان، ج۶، ص ۳۶۳۴ -3635؛ آزاد بلگرامی، 1393شالف، ص ۱۶۸.[↩]
- آزاد بلگرامی، 1393شالف، ص ۱۶۹؛ گلچین معانی، ۱۳۶۴ -1365ش، ج ۱، ص سیوسه؛ مقایسه کنید با: صفا، ج ۵، بخش ۲ ص ۱۲۷۵، که سال بازگشت او را ۱۰۴۰ق دانسته است.[↩]
- شاملو، ج ۲، ص ۶۵؛ صمصام الدوله شاهنوازخان، ۱۹۵۸، ص ۵۴۲؛ واله داغستانی، ج ۲، ص ۱۲۰۷.[↩]
- گلچین معانی، ۱۳۶۴ – 1365ش، ج ۱، ص سیوپنج و سیوشش؛ وحید قزوینی، ص ۲۶8 -۲۶9.[↩]
- ملیحای سمرقندی، ص ۵۰۶؛ گلچین معانی، ۱۳۴۴ش، ص ۲۹4-۲۹2؛ برگزیدۀ اشعار صائب، مقدمۀ قهرمان، ص ۱۷؛ مقایسه کنید با: آزاد بلگرامی، 1393شالف، ص۱۶۹؛ صدّیق حسنخان، ص ۴۰۱ ، که ۱۰۸۱ را سال وفات او دانستهاند.[↩]
- ملیحای سمرقندی، ص۵۰۶؛ به گفتۀ صفا، ج ۵، بخش۲، ص۱۲۷۵در باغی که اکنون به «قبر» «آقا» معروف است، دفن شد.[↩]
- برای مطالعۀ جزئیات باغ و آرامگاه صائب نگاه کنید به: بحرالعلومی، ص 385 – 418.[↩]
- واله داغستانی، ج ۲، ص ۱۲۰۷؛ شبلی نعمانی، حصۀ ۳، ص ۱۷۰- ۱۷۱.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۳، ص ۱۳۰۸، ج ۴، ص ۲۱۳۷- ۲۱۳۸ ج ۵، ص ۲۵۷۱.[↩]
- نصرآبادی، ج ۱، ص ۳۱۳.[↩]
- صائب تبریزی، ۱۳۶۴- ۱۳۷۰ش، ج ۲، ص ۸۹۶، ج ۳، ص ۱۲۴۰.[↩]
- همان، ج ۶، ص ۳۶۲۹؛ گلچین معانی، ۱۳۶۴ – ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص سیونه؛ صفا، ج ۵، بخش ۲، ص ۱۲۷۵ – ۱۲۷۶.[↩]
- نصرآبادی، ج ۱، ص ۱۷۹، ۳۱۶؛ صفا، ج ۵، بخش ۲ ص ۱۲۷۷.[↩]
- خان آرزو، ج ۱، ص ۱۱۸.[↩]
- صائب تبریزی، ۱۳۶۴- ۱۳۷۰ش، ج ۱، ص ۲۱۷.[↩]
- همان، ج ۵، ص ۲۷۵۵.[↩]
- همان، ج ۱، ص ۴۵.[↩]
- همان، ج ۲ ص ۸۱۷.[↩]
- همان، ج ۲، ص ۸۷۰.[↩]
- آزاد بلگرامی، 1393ش، ص ۱۶۶؛ صائب تبریزی ،1333شالف، مقدمة فیروزکوهی، ص32-35.[↩]
- خان آرزو، ج ۲، ص ۹۷۶ – ۹۷۷.[↩]
- همان، ج ۲، ص ۱۱۶۶.[↩]
- صائب تبریزی ،1385ش، ص ۳۶۳.[↩]
- ریاحی، ص۶۷.[↩]
- سجادی، ص111 – 112.[↩]
- آذر بیگدلی، 1378ش، ص ۶۵۷.[↩]
- برای نمونه نگاه کنید به: نصرآبادی، ج ۱، ص ۱۶، ۵۵۹؛ ملیحای سمرقندی، ص ۴۵۸؛ خان آرزو، ج ۲، ص ۷۴۳؛ سرخوش، ص ۱۴۱، ۱۵۶؛ گلچین معانی، ۱۳۶5-۱۳۶4ش، ج ۱، ص سیزده.[↩]
- نصرآبادی، ج ۱، ص ۳۱۶؛ شاملو، ج ۲، ص ۶۳۶۲؛ صمصام الدوله شاهنوازخان، ۱۹۵۸، ص ۵۳۹؛ آزاد بلگرامی، 1393شالف، ص ۱۶۵.[↩]
- خان آرزو، ج ۳، ص۱۳۵۲.[↩]
- شفیعی کدکنی، ص35 – 36.[↩]
- نصرآبادی، ج ۱، ص ۳۱۶.[↩]
- ملیحای سمرقندی، ص ۱۲۸، ۱۷۰.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۱، ص ۳۲؛ برگزیدۀ اشعار صائب، مقدمه، ص ۱، پانویس1.[↩]
- نصرآبادی، ج ۱، ص۲۰۱.[↩]
- خان آرزو، ج۱، ص ۴۶۶.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج ۱، ص۳۲۵ .[↩]
- همان، ج ۲، ص ۱۰۸۲.[↩]
- همان، ج6، ص 3208؛ برای نمونههای دیگر نگاه کنید به: همان، ج ۱، ص ۲۰۶، ۲۸۷، ۳۷۲، ۴۵۳، ج ۲، ص ۴۷۵، ۸۹۱.[↩]
- همان، ج ۲، ص ۸۱۳ ، ص ۸۳۲، ج ۵، ص ۲۳۱۳.[↩]
- همان، ج ۴، ص ۱۶۰۸؛ برای نمونههای دیگر نگاه کنید به: همان، ج ۲، ص ۸۰۴، ۸۶۸،ج ۴، ص۱۶۰۹،۱۶۳۰، ج ۵، ص ۲۴۱۸.[↩]
- برای نمونه نگاه کنید به: همان، ج ۴، ص ۱۶۵۴، ۱۷۹۸، ج ۶، ص3541 – 3542.[↩]
- همان، ج ۶، ص3546-3551، 3588-3590.[↩]
- همان، ج4، ص1654.[↩]
- همان،، ج4، ص 1798.[↩]
- همان، ج۴، ص۱۸۱۶؛ مقایسه کنید با: صدّیق حسنخان، ص ۴۰۱ ،که مذهب او را تسنن دانسته است.[↩]
- صائب تبریزی، 1364-1370ش، ج6، ص3553 – 3554.[↩]
- همان، ج۶، ص۳۵۵۱- ۳۵۵۶.[↩]
- همان، ج۶، ص۳۵۵۹- ۳۵۸۸.[↩]
- همان، ج۶، ص۳۵۹۹- ۳۶۰۲.[↩]
- همان، ج۶، ص۳۶۳۳- ۳۶۳۵.[↩]
- کریمی، ص ۲۱۷.[↩]
- صفا، ج ۵، بخش ۲، ص ۱۲۸۰.[↩]
- برای نمونه نگاه کنید به: دهخدا، ج ۲، ص ۶۰۲، ۶۵۴، ۷۰۹، ۹۰۶، ۱۰۰۰ ؛ سهیلی خوانساری، ص ۱۲۲– ۱۳۵.[↩]
- خان آرزو، ج۲، ص۹۰۴، ج۳، ص۱۷۶۵.[↩]
- ریاحی، ص۷۰.[↩]
- گلچین معانی، ۱۳۶۴ -۱۳۶۵ش، ج ۱، ص چهلوچهار و چهلپنج.[↩]
- صفا، ج۵، بخش۲، ص۱۲۷۹.[↩]
- صائب تبریزی، ۱۳۳۳شالف ، مقدمة فیروزکوهی، ص۱۶.[↩]
- بهار، ج ۳، ص ۳۱۸ – ۳۱۹، به نقل از مفتون دنبلی.[↩]
- صفا، ج۵، بخش ۲، ص۱۲۷۸.[↩]
- آذر بیگدلی، 1336-1340ش، ج۱ ص122- 123.[↩]
- همان، ج۱، ص125 – 126.[↩]
- صائب تبریزی، ۱۳۰۵ش، مقدمۀ کمالی، ص۷؛ محیط طباطبایی، ص۲۵۳.[↩]
- محیط طباطبایی، ص256 – 257.[↩]
- صائب تبریزی، ۱۳۳۳شب، ص1.[↩]
- صفا، ج ۵، بخش ۲، ص ۱۲۷۸.[↩]
- خوشگو، دفتر ۲، ص ۳۰.[↩]
- درایتی، ج ۵، ص ۲42-۲37.[↩]
- گلچین معانی، 1364 – 1365ش، ج ۱، ص سیوشش.[↩]
- صفا، ج ۵، بخش ۲، ص ۱۲۷۷.[↩]
- نصرآبادی، ج۲، ص۸۴۷ -۸۵۷.[↩]
- شاملو، ج۲، ص۶۵.[↩]
- مجمع الافکار، ج2، ص 889-893؛ گلچین معانی، ۱۳۶۴- ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص سیونه؛ درخشان، ص ۲82-۲76.[↩]