خانه / مدخل / طرقی، گویش

طرقی، گویش

از گویش های رایج در ناحیه مرکزی ایران

هنوز هیچ مقاله ای برای این مدخل نوشته نشده است. علاقه مندان از طریق فرم زیر می توانند مقاله خود را ارسال کنند.

طرقی، گویش. از گویش های رایج در ناحیه مرکزی ایران.

مقدمه

طَرقیi از گویش‌های مرکزی ایران است که در «طَرق»، مرکز دهستان طرق‌رود از بخش مرکزی شهرستان نطنز*، رواج دارد. طرق که در فاصلۀ سی‌وپنج کیلومتری جنوب‌غربی شهر نطنز و نود کیلومتری شمال شهر اصفهان، در دامنه‌های جنوبی کوه کرکس، واقع است تا سال 1390ش، روستا محسوب می‌شد. اما در این سال، پس از تجمیع با چند روستای کوچکتر مجاور خود که در گذشتۀ دورتر مزارعی متعلق به طرق بودند، شامل «باغستان پایین»، «باغستان بالا»، «یحیی‌آباد»، «آب‌کِشه» به شهر با عنوان جدید «طرق‌رود» تبدیل شد و اکنون جمعیتی حدود ۲۷۷۱ نفر دارد.1 شغل غالب مردم طَرق کشاورزی و دامداری است، ولی در گذشتۀ نه چندان دور، تخت‌کشـی و گیوه‌چینی از مهمترین حرفه‌های اهالی بوده و شهرت زیادی در منطقه داشته است. ظاهراً در قدیم حرفه‌ها و مشاغل دیگری رواج داشته است، به طوری که زکریای قزوینی در کتاب آثار البلاد و اخبار العباد چنین آورده است: «طرق شهری است نزدیک به اصفهان. اهل آن بلد در صنعت عاج‌تراشی و آبنوس‌سازی، مهارت تمام دارند و کسی مانند آن‌ها عاج و آبنوس نسازد.»2 درحال حاضر به علت صنعتی شدن منطقه و وجود کارخانه‌های متعدد اکثر جوانان در آن مراکز مشغول به کار هستند.

از آثار تاریخی طرق می‌توان به مسجد جامع و سرو خوابیدۀ داخل مسجد، بنای خشتی قدیم معروف به چهل دختر، امامزاده چهار بزرگوار و نیز قلعۀ طرق اشاره کرد. قلعۀ طرق که تا سه‌چهار دهۀ پیش هنوز مسکونی بود، با مساحتی حدود 3000 متر مربع بر روی تپه‌ای سنگی واقع است که نشانۀ سابقۀ زیاد این آبادی است. در پای این قلعه، استخر طبیعی تقریباً بزرگی معروف به «بَند» واقع است که از جاذبه‌های منطقه محسوب می‌شود.3

گویش طرقی در کنار دیگر گویش‌های منطقۀ نطنز و کاشان، طبق نظر محقق بلژیکی، لُکوکii متعلق به زیرگروه شمال‌شرقی گویش‌های مرکزی4 و طبق نظر محقق امریکایی، ویندفورiii متعلق به زیرگروه شمالی-مرکزی گویش‌های مرکزی است.5 گویش‌های مرکزی خود نیز از مجموعه زبان‌ها و گویش‌های ایرانی نوی شمال غربی محسوب می‌شوند. گویش طرقی در بین جوانان و افراد زیر پنجاه‌سال کمتر صحبت می‌شود و از این جهت باید آن را جزء گویش‌های در خطر ایران دانست. گفتنی است که در قدیم علاوه‌ بر طرق، در سه روستای مجاور آن، شامل باغستان بالا، باغستان پایین و آب‌کِشه نیز، به گویش طَرقی تکلم می‌شده ولی یحیی‌آباد فارسی‌زبان بوده است.6

دربارۀ سبب نام‌گذاری طرق که در گویش محلی «دَرق» darq نامیده می‌شود، اهالی و گویشوران مطالبی را عنوان می‌کنند که موثق و درست نیست، ولی به دلیل وجود استخری طبیعی در روستا که در زمان حاضر به آن «بَند» گفته می‌شود و ظاهراً هستۀ اولیۀ روستا در کنار آن شکل گرفته بوده، می‌توان واژۀ طرق را صورت تغییریافتۀ واژۀ «استخر»، با حذف همخوان سایشی آغازی و قلب همخوان‌های خوشۀ پایانی (یعنی staxr/>*taxr>*tarx>tarq/darq) دانست.7

پیشینۀ تحقیقات

از تحقیقات انجام‌گرفته دربارۀ این گویش می‌توان این آثار را نام برد:

۱) اسماعیلی، محمدمهدی، گنجینۀ گویش‌های ایرانی: استان اصفهان 1، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1390ش.

۲) حسینی ملایری، الهه، «توصیف نظام واجی گویش طرقی»، در مجموعه مقالات نخستین همایش بین‌المللی زبان‌ها و گویش‌های ایرانی: گذشته و حال، به کوشش محمود جعفری دهقی، تهران: مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، 1393ش، ص177-198.

۳) اصغری طرقی، مژگان، «دستگاه صرف فعل در لهجۀ طرقی از گویش راجی»، فصلنامۀ ادبیات و زبان‌های محلی ایران‌زمین، سال 5، ش1، بهار 1398، ص1-28.

۴) اصغری طرقی، مژگان، «حروف و برخی ویژگی‌ها و کاربردهای آنها در لهجۀ طرقی از گویش راجی»، فصلنامۀ ادبیات و زبانهای محلّی ایران‌زمین، سال 12، ش1، بهار 1401، ص1-23.

۵) اسدی مفرح، طیبه و اصغری طرقی، مژگان، «بررسی ساخت کنایی در لهجۀ طرقی از گویش راجی: انگارۀ صرف توزیعی»، فصلنامۀ علمی زبان‌پژوهی دانشگاه الزهرا، سال ۱۴، ش ۴۵، زمستان ۱۴۰۱، ص63-97.

۶)  فرهنگ زبانزدهای طرقی : ضرب‌المثل‌ها، کنایه‌ها، دعاها و … در کلام گویشوران طرقی، تألیف مرتضی محمد حسینی طرقی و دیگران، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1402ش.

۷)  اسماعیلی، محمدمهدی، «طرقی»،  مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی. 1403ش.

Retrieved Oct.6, 2025, from http:www.cgie.org.ir/fa/article/272619/.

واج‌شناسی

گویش طرقی 22 همخوان/ مصوت و 8 واکه/ صامت دارد. همخوان‌های این گویش تقریباً همگی شبیه فارسی‌اند:

چاکنایی ملازی نرم‌کامی لثوی‌کامی لثوی دندانی لب‌و‌دندانی دولبی
ʔ – – q k ɡ t d p b انسدادی
h – x – š – s z f v سایشی
č ǰ انسایشی
n m خیشومی
r لرزشی
y غلت
l کناری

آوای ]ž[ واجگونۀ /š/ یا /ǰ/ پیش از یک همخوان واک‌دار است یعنی در جایگاه میان‌واکه‌ای یا پیش‌همخوانی ظاهر می‌شود:

 

مانند: /ɡöžd/ «گوشت»، /nižɡ/ «عدس»، /nižɡerda/ «درفش»، /ayiža/ «می‌ارزد». واژه‌هایی که در فارسی واج /ž/ دارند، دراین گویش با واج  /ǰ/تلفظ می‌شوند، مانند /meǰǰa/ «مژه»،  /ɡârâǰ/«گاراژ». انسدادی چاکنایی (همزۀ) /ʔ/ در برخی واژه‌های قرضی عربی دیده می‌شود مثل /xâʔen/ «خائن»، /ǰorʔat/ «جرئت»، اگرچه در برخی واژه‌ها یا حذف شده، مانند /nâl/ «نعل»، یا به جفت سایشی خود یعنی /h/ بدل گشته است، مانند /temah/ «طمع». همخوان /ʔ/ در جایگاه آغازی واژه نقش واجی ندارد و بیشتر به عنوان آوایِ میانجی در مرز تکواژها ظاهر می‌شود.8

در این گویش 8 واکۀ ساده وجود دارد که عبارت‌اند از:

پسین گرد پیشین گـــرد پیشین غیرگرد  
u ü i بسته
o ö e میانی
â a باز

 

دو واکۀ پیشین گردِ /ü/ و /ö/ واج‌اند.

تقابل واجی واکۀ بسته، پیشین، گرد /ü/ با واکۀ غیرگردِ /i/ در جفت‌های کمینه‌:

sir سیر   در تقابل با sür سرخ
tir تیر/ تیز   در تقابل با tür تور
ɡu گوی (توپ)   در تقابل با ɡü گوه (تپاله)

تقابل واجی واکۀ نیم‌بسته، پیشین، گردِ /ö/ با دیگر واکه‌های هم‌ارتفاعش در جفت‌های کمینه‌

باشد   در تقابل با   bo بود   در تقابل با   be باشی
abö می‌شود   در تقابل با   abo می‌شد   در تقابل با   abe می‌شوی
ašö می‌رود   در تقابل با   ašo می‌رفت   در تقابل با   aše می‌روی

واکۀ /ö/ در بسیاری از واژه‌های گویشی در مقابل /a/ فارسی قرار می‌گیرد:

mölâǰ ملاج   در تقابل با malâǰ
nöhâl نهال   در تقابل با nahâl
ɡu dömâq دماغ   در تقابل با damâq
örüs عروس   در تقابل با arüs
hözâr هزار   در تقابل با hazâr
tönâf طناب   در تقابل با tanâf

گویش طرقی همچنین دارای 7 واکۀ مرکبِ آوایی است:

واکۀ مرکب واژۀ طَرقی
/aw/ lawl لوده (سبد چوبی) awsâr افسار
/ow/ low روباه owyâr آبیار
/ew/ amšew امشب kewli کهیر
/ey/ pey پدر eylâq ییلاق
/ây/ zâmây داماد vâyviǰa بادبزن
/oy/ šoymun رفتن oymin آدم
/ay/ beray برادر ayvun ایوان

غلت دولبی [w] و همخوان سایشی /v/ در جایگاه غیرآغازی واژه، غالباً گونه‌های آزاد یکدیگرند. معمولاً [w] در جایگاه قبل از همخوان و نیز پایان واژه ظاهر می‌شود و /v/ قبل از واکه:

sow سیب sov-eš beči سیب را چید.
low روباه ye lov-i bo یک روباهی بود.

در این گویش کشش واکه‌ای نیست، کشش همخوانی (تشدید) دیده می‌شود، اگرچه جفت کمینه‌ای برای تقابل بین صورت‌های کشیده یا مشدّد در برابر غیرکشیده وجود ندارد و به عبارتی تمایز معنایی ایجاد نمی‌کند، به عنوان نمونه:

فارسی                                     طرقی فارسی                                       طرقی
      سرکه                 sotta پُخته‌شده                                   Paxxi
       خُفته  hotta روزه                                        röǰǰa
   شخم سطحی                        lekka  دیوار دور بام                        herra
    ارّه                                  yassa می‌شناسد                                eyyâsa
گرسنه                                       vašša چلّه                                      čalla

ساخت هجا در روساخت آوایی cv(cc) است. تکیه معمولاً در عناصر غیرفعلی مثل اسم و صفت در هجای پایانی، و در فعل در هجای آغازی است.

از دید تاریخی ) درزمانی(، برخی از مهم‌ترین تحولات واجی این گویش در مقایسه با دورۀ میانۀ زبان‌های ایرانی از این قرار است:

  1. سایشی‌های بی‌واک /f/ و/x/ در خوشه‌های آغازی /fr-/ و /xr-/ ایرانی میانۀ شمال ‌غربی، دراثر تضعیف یا نرم‌شدگی به /h/تغییر کرده‌اند:
فارسی طرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
خَر- (مادۀ مضارع خریدن) hrin- xrīn-
خَرید- (مادۀ ماضی خریدن) hiri- xrīd-
سوسمار hersunter xrafstar
فردا höyâ fradāɡ
فِرست- (مادۀ مضارع فرستادن) hrasn- frēst-
فروش- (مادۀ مضارع فروختن) hrâš- frōš-
فروشه (آغوز) horoš frōšaɡ
  1. همخوان‌های لبی در جایگاه پس از واکه دراثرِ تضعیف به /v/ یا غلت [w] تبدیل شده‌اند و در نتیجه واکه‌های مرکب aw/ew/ow تشکیل شده‌است:
فارسی طرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
ابر awr abr
ابریشم awrišem abrēšōm
افسار awsâr afsār
آب ow āb
آستین awsa ābdast
تاب tov tāb
سبز sowz sabz
سَبُک sovok sabuk
سَبو sövö sabūɡ
شب šew šab
قاشق kawča kafčaɡ
کبک qawq kabk
کفش kawš kafš
لب lew lab
  1. انسدادی‌های دندانی‌ /d/ و /t/ تضعیف شده‌اند. همخوان /d/ در میان واژه معمولاً به غلت /y/ بدل می‌شود، امّا این فرایند در پایان واژه اغلب با پیشین‌شدگی واکۀ‌ پسین و بستۀ /u/ و سپس با حذف غلت /y/ همراه است و اگر واکۀ قبل از آن پیشین باشد تنها حذف رخ می‌دهد:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
امرود örmü urmōd
باد vây wād
بادام vâyam wādām
بازی kâya kādaɡ
برادر beray brād
بید vi wēd
بیدار biyâr wiɡrād
پدر pey pid
توت tūt
جدا vöyâ *wiyudāɡ
خانه kiya kadaɡ
خود xoy xwad
داماد zâmây zāmād
رودخانه röxâna rōdxānaɡ
روده ruya rōdīɡ
زود zūd
ژَد (صمغ) ǰe ǰadūɡ
سفید esbe spēd
قدم qeyam ——
کدام kum kadām
کدو küvi ——
کلید kel kilēd
کنجد konǰi ——
مادر may mād
نخود naxo naxōd
جاری (زن برادرشوهر) yây *yādar
  1. سایشی ملازی بیواک /x/ آغازی ایرانی میانۀ شمال ‌غربی (و حتی عربی) به /h/ تضعیف شده‌است:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
خربزه herbiza *xarbuzaɡ
خشت hešt xišt
خرده hürda xwurdaɡ
خرگوش harɡöš xarɡōš
خُسب- (مادۀ مضارع خفتن) hos- xusb-
خُفت- (مادۀ ماضی خفتن) hot- xuft-
خیش hiš (x)ēš
خمیر hemir ——–
خاله hâla ——–
  1. سایشی ملازی بیواک /x/ در موضع میان واژه حذف شده‌است:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
سرخ sür suxr
تخم (بذر) töm tōxm
تلخ tal taxlaɡ
چرخ ریسندگی čâr čaxr
دختر dot duxt
دوخت- (مادۀ ماضی) döt- dōxt-
ریخت- (مادۀ ماضی) rit- rēxt-
ساخت- (مادۀ ماضی) sât- sāxt-
بیخت- (مادۀ ماضی) vat- wēxt-
سوخت- (مادۀ ماضی) sot- sōxt-
فروخت- (مادۀ ماضی) herât- frōxt-
گفت- (مادۀ ماضی) vât- wāxt-
هخت- (مادۀ ماضی) hit- hixt-
  1. سایشی ملازی واکدار /ɣ/ از پایان واژه حذف شده‌است، مانند:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
تیغ ti tēɣ
چراغ čörâ čarāɣ
دروغ duru drōɣ
دوغ dūɣ
روغن rovun rōɣn
کلاغ qelâ warāɣ
  1. وجود واج انسایشی /ǰ/ (از ž/ǰ ایرانی میانۀ شمال غربی) در برابر واج سایشی /z/ جنوب غربی:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
‌ارز- (مادۀ مضارع ارزیدن) ayǰ- arž-
‌آویز- (مادۀ مضارع آویختن) der-yiǰ- *dar-āwēǰ-
بیز- (مادۀ مضارع بیختن) veǰ- wēǰ-
دهلیز (دالان) doliǰ dahlīǰ
روزه röǰǰa rōžaɡ
ریز- (مادۀ مضارع ریختن) riǰ- rēǰ-
زد- (مادۀ ماضی زدن) ǰind- žad-
زن ǰun žan
زَن- (مادۀ مضارع زدن) ǰin- žan-
زن (همسر) ǰenǰi žan
زنده ǰanda žīndaɡ
گوی- (مادۀ مضارع گفتن) vâǰ- wāž-
  1. سایشی /h/ آغازی ایرانی میانۀ شمال ‌غربی باقی مانده‌است، مانند:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
خشک hošk hušk
خوشه hoša hōšaɡ
زردآلو helvo *(h)āluk
  1. وجود سایشی /z/ ایرانی میانۀ شمال غربی (از /z/ایرانی باستان) در برابر انسدادی /d/ فارسی:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
داماد zâmây zāmād
دان- (مادۀ مضارع) zân- zān-
دانست- (مادۀ ماضی) zânâ- zānād-
  1. غلت /w/ آغازی ایرانی میانۀ شمال غربی به /v/ (در برابر b/ɡ فارسی) تغییر کرده‌است، مانند:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
باد vây wād
باران vârun wārān
برف varf wafr
برگ valɡ walɡ
بید viy wēd
یاد vir wīr
بیست vis(s) wīst
برّه vera warraɡ
بهتر vahtar wehtar
بدتر vattar wattar
بیشتر vištar wēštar
گرسنه vašša wašind
بین- (مادۀ مضارع دیدن) ven-/vön- wēn-
بَس ves(s) was
  1. وجود واج انسدادی /b/ (از خوشۀ /dw/ ایرانی باستان) در برابر /d/ فارسی، مانند:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
دَر bar bar
دیگر ibi bid
  1. وجود واج لرزشی /r/ (از خوشه r/θ/ ایرانی باستان) در برابر /s/ فارسی، مانند:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
پسر pür puhr
آبستن ovira *ābu(h)r
آسیاب âr *ār
داس dâr *dār
  1. واکۀ /ē/ ایرانی میانه (یای مجهول) با حذف کشش به /e/ تبدیل شده‌است، مانند:
فارسی طَرقی ایرانی میانۀ شمال غربی
زیر ǰer azēr
سفید esbe spēd
سیر ser sēr
شوهر mera mēraɡ
لیس- (مادۀ مضارع) les- lēs-
ریس- (مادۀ مضارع) res- rēs-
میش meš mēš
هیچ heč ēč
  1. واکۀ/â/ پیش از همخوان‌های خیشومی به /u/ تغییر کرده‌است:
فارسی طَرقی فارسی طَرقی
بام bun زبان ozmun
نان nun جام ǰum
شام šum هذیان hadiyun
جوان ǰevun گورستان ɡurassun
ایوان ayvun حیوان hayvun
  1. واکۀ /a/ پایانی ایرانی میانه ابقا شده‌است. در فارسی نو این واکه به /e/ بدل شده‌است:
فارسی طَرقی فارسی طَرقی
توله tüla نَزله (سرماخوردگی) nazla
برّه vera آبله âbela
پشه paša چشمه čema
بچّه vač(č)a کوزه آب döla
آبستن ovira نقره noqra
چانه azna تخته taxta
دهن‌دره ehnâva تسمه tasma
آرواره ârvâra تیشه tiša
دایه tâya تله tela
نوه9 neva عمه âma

صرف

  • اسم و صفت

اسم در این گویش همچون فارسی جنس و حالت دستوری ندارد. اسم با تکواژ /-hâ/ جمع بسته می‌شود:

 

فارسی                                                                                                        طرقی
بُزها                                                                                                          bez-hâ
 مردها                                                                                                           merd-hâ

 

پسوند /-e/ نشانۀ معرفه است، مانند:

فارسی                                                                                                        طرقی
بُزها                                                                                                         un raz-e
 آن پسر                                                                                                          un pür-e

 

نشانۀ نکره پی‌بست /-e/ است و اغلب عدد itâ یا yaɡ هم در جمله همراه آن می‌آید:

فارسی                                                                                                        طرقی
یک کتاب                                                                                                         itâ kötâb-e
 یک روزی                                                                                                         yaɡ rö-e

صفت بیانی و مضاف‌الیه پس از اسم می‌آیند و نشانۀ اضافه نیز تکواژ /-e/ است، مانند:

فارسی                                                                                                        طرقی
منارِ مسجد                                                                                                        mönâr-e masǰed
 دخترِ حَسن                                                                                                          dot-e   hasan

 

صفت تفضیلی و عالی با تکواژ -tar و -tarin ساخته می‌شود:

فارسی                                                                                                        طرقی
بهتر(-ین)                                                                                                         vahtar(-in)
  • ضمیر

الف) ضمایرشخصی آزاد و پیوسته (متصل) عبارت‌اند از:

ضمایر پیوسته ضمایر آزاد
-(o)m من mo(n)/mu(n)
-(e)d/t تو to
-(e)š او e
-مان -(e)mu(n) ما hâmâ
-تان -(e)du(n) شما šomâ
-شان -(e)šu(n) آنها edi

ضمایر اشارۀ دور و نزدیک در این گویش برای اشاره به انسان و غیرانسان متفاوت‌اند و عبارت‌اند از:

آن (انسان) e این (انسان) me
آنها (انسان) edi اینها (انسان) medi
آن (غیرانسان) un این (غیرانسان) in
آنها (غیرانسان) uhâ اینها (غیرانسان) ihâ

ب) ضمایر پیوسته، در این گویش علاوه بر سه نقش مفعول مستقیم، مفعول غیرمستقیم و مضاف‌الیهی، نقش فاعلی هم دارند و در ساخت کُنایی (ارگاتیو) به فعل متعدی متصل می‌شوند.

حروف ربط در این گویش مانند فارسی محاوره‌ای‌اند و برخی از آنها اندک تفاوت آوایی دارند. بعضی از حروف پیش‌اضافه عبارت‌اند از: xo(ye) «با»؛ yo «تویِ»؛ di «به»؛ derâ «برای». حروف پس‌اضافه عبارت‌اند از: de «از»؛ vuri «مثل، مانند». همچنین yo … de «تویِ» پیرااضافه است.10

  • فعل

فعل در این گویش دارای مقولات زیر است: شخص، شمار، زمان، گذر، نمود، وجه و جهت. شخص و شمار در تمام ساخت‌های فعلی با شناسه‌های فعلی نشان داده می‌شود، به‌جز ساخت‌های ماضی افعال متعدی و نیز افعال وجهی (شبه‌ معین) که از ضمایر پیوسته برای نشان دادن نهاد استفاده می‌شود:

فعل ماضی متعدی: غذا خوردم qözâ-m bexârd
فعل وجهی : نمی‌توانیم بگوییم na-š-mu vât
فعل ماضی لازم: شما چه زمانی آمدید؟ šomâ kex bamayid?

در طرقی فقط دو زمان مضارع و ماضی وجود دارد و ساخت خاصی برای آینده نیست. این دو زمان با دو مادۀ مضارع و ماضی نشان داده می‌شود. مادۀ مضارع فقط در سه ساخت مضارع اخباری، مضارع التزامی و امری؛ و مادۀ ماضی در بقیۀ ساخت‌ها به کار می‌رود.

مادۀ مضارع مضارع اخباری: پسرم دارد سیب می‌خورد pürom dâr-a sov a-xer-a
مضارع التزامی: یک جوراب بخرید برایم itâ ɡowra be-hrin-id derâm
نهی (امری منفی): آنجا نرو uhun ma-š-e
مادۀ ماضی سایر ساخت‌های فعلی

در طرقی فقط دو نمود استمراری (ناقص) و غیراستمراری (تام یا کامل) وجود دارد. نشانۀ نمود استمراری پیشوند a- است که فقط در دو ساخت مضارع اخباری و ماضی استمراری دیده می‌شود. نشانۀ نمود غیراستمراری هم پیشوند be- است که در بقیۀ ساخت‌های فعلی به کار می‌رود.

مضارع اخباری: می‌گویم a-vâǰ-on
ماضی استمراری: می‌گفتم a-m-vât
ماضی ساده: گفتم be-m-vât
مضارع التزامی: بگویم be-vâj-on

مقولۀ گذرایی که شامل دو مورد متعدی (گذرا) و لازم (ناگذرا) است، فقط در ساخت‌های ماضی افعال منعکس و نمایانده می‌شود، به این معنی که ساخت‌های ماضی افعال لازم با شناسۀ فعلی همراه‌اند و ساخت‌های ماضی افعال متعدی با ضمایر پیوسته (ساخت کُنایی یا ارگاتیو). در ساخت‌های مضارع، فرقی بین این دو نیست.

فعل لازم «رفتن» فعل متعدی «گفتن»
ماضی ساده: رفتیم be-šo-yim ماضی ساده: گفتیم be-mun-vât
ماضی‌استمراری: می‌رفتیم a-šo-yim ماضی‌استمراری: می‌گفتیم a-mun-vât
ماضی‌نقلی: رفته‌ایم be-šiya-yim ماضی‌نقلی: گفته‌ایم be-mun-vâta
ماضی‌بعید: رفته‌بودیم be-šiya-boyim ماضی‌بعید: گفته‌بودیم be-mun-vâta-bo
ماضی التزامی: رفته‌باشیم be-šiya-bim ماضی التزامی: گفته‌باشیم be-mun-vâta-bö

در این گویش مانند فارسی سه وجه وجود دارد: اخباری، التزامی و امری. غیر از یک ساخت امری (شامل دو صیغه) و دو ساخت التزامی (مضارع التزامی و ماضی التزامی) دیگر ساخت‌ها همگی به وجه اخباری هستند. ساخت مجهولِ تصریفی نیز با افزودن پسوند -i به مادۀ مضارع شکل می‌گیرد.

شکسته شد be-hmar-i-yâ
کُشته شد be-koš-i-yâ
ریخته شد be-riǰ-i-yâ
گسسته شد be-fsenǰ-i-yâ

ساخت مجهول غیرتصریفی نیز کاربرد دارد، مانند košta bebo «کشته شد».11

واژگان

برخی واژگان این گویش عبارت‌اند از:

pey «پدر»؛ may « مادر»؛ xoh «خواهر»؛ bera-mera «برادرشوهر»؛ dot «دختر»؛ orüs «عروس»؛ owyâr «آبیار»؛ deranɡar «دروگر»؛ ɡövačin «گیوه‌دوز»؛ kiya «اتاق، خانه»؛ dürǰa «پنجره»؛ ker «تنور»؛ doliǰ «دالان»؛ sül «ناودان»؛ awsa «آستین»؛ pörâhun «پیراهن»؛ ormâ «خرما»؛ olboli «آلبالو»؛ herbiza «خربزه»؛ enar «انار»؛ küvi «کدو»؛ ɡandom «گندم»؛ ya «جو»؛ ɡöžd kossi «گوشت کوبیده»، karɡ «مرغ»؛ âhü «آهو»؛ harɡöš «خرگوش»؛ ɡoltiyen «جوجه‌تیغی»؛ ɡüči «گوساله»؛ köya «سگ»؛ qawq «کبک»؛‌ köfdar «کبوتر»؛ merenǰin «گنجشک»؛ köh «کوه»؛ ösâra «ستاره»؛ varf «برف»؛ vârun «باران»؛ ataš «آتش»؛ vây «باد»؛ oxdow «آفتاب»؛ moxdow «مهتاب»؛ bay «پنج»؛ bunze «پانزده»؛ hafdây «هفتاد»؛ hefsây «هفتصد»؛ ‌ hözâr «هزار»؛ ürü «امروز»؛ amšev «امشب»؛ hezze «دیروز»؛ bâhâr «بهار»؛ poyiz «پاییز»؛ sowz «سبز»؛ sür «سرخ»؛‌ kas «کوچک»؛ ɡord «بزرگ»؛ rüt «عریان»؛ ferax «فراخ، گشاد»؛‌hosnâymun  «خواباندن»؛ xârdmun «خوردن»؛ zânâymun «دانستن»؛ vaštmun «دویدن»؛ sotmun «سوختن»؛ šoštmun «شستن».

/الهه حسینی ملایری/

 

منابع

علاوه بر پژوهش میدانی مؤلف.

اسماعیلی، محمدمهدی، «طرقی»، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1403ش.

Retrieved Oct.6, 2025, from https://www.cgie.org.ir/Fa/article/272619/%D8%B7%D8%B1%

اسماعیلی، محمدمهدی، گنجینۀ گویش‌های ایرانی: استان اصفهان 1، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1390ش.

حسینی ملایری، الهه، «توصیف نظام واجی گویش طرقی»، در مجموعه مقالات نخستین همایش بین‌المللی زبانها و گویشهای ایرانی : گذشته و حال، به کوشش محمود جعفری دهقی، تهران: مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، 1393ش.

شهرداری طرق رود، 1404ش.

Retrieved Oct.11, 2025, from https://targhrood.ir

قزوینی، زکریا بن محمد ، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه با اضافات از جهانگیرمیرزا قاجار، چاپ میرهاشم محدث، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۳ش.

 

Lecoq, Pierre, “Les dialectes du centre de l’Iran”, in Compendium Linguarum Iranicarum, ed. Rüdiger Schmitt, Wiesbaden: Ludwig Reichert Verlag. 1989.

Windfuhr, Gernot L., “Central dialects”, in Encyclopædia Iranica, ed. Ehsan Yarshater, vol. 5, Costa Mesa: Mazda,1992.

  1. Tarqi[]
  2. Lecoq[]
  3. Windfuhr[]
  1. شهرداری طرق رود، 1404ش.[]
  2. قزوینی، ص ۴۷۸.[]
  3. حسینی ملایری، ص 178.[]
  4. Lecoq, p.313.[]
  5. Windfuhr, p.243.[]
  6. پژوهش میدانی مؤلف؛ نیز نگاه کنید به: اسماعیلی، 1390ش، ص 25.[]
  7. اسماعیلی، 1403ش.[]
  8. حسینی ملایری، ص 179-183.[]
  9. همان، ص191-197.[]
  10. پژوهش میدانی مؤلف؛ نیز نگاه کنید به: اسماعیلی، 1390ش، ص 48-56.[]
  11. پژوهش میدانی مؤلف؛ نیز نگاه کنید به: اسماعیلی، 1390ش، ص 57-62.[]
شیوه استناد به این مقاله
کپی متن
Hosseini-Malayeri, Elahe. "Ṭuruqī, Gūyesh (dialect)." isfahanica, https://isfahanica.org/?p=2515. 12 November 2025.

مطالب مرتبط

نظرات کاربران

یک پاسخ

  1. باسمه تعالی
    باسلام وسپاس از سرکار عالی وجناب آقای دکتر اسماعیلی بزرگوار که موضوع پژوهش خویش را پیرامون لهجه یا گویش و یا زبان طرقی این زبان شیرین، کهن و پر محتوا ولی شور بختانه در حال انقراض وفراموشی قرار داده اید.
    شایان ذکر است که افرادی چون آقای محمد کریمیان جزی که به طور مستمر پیرامون این موضوع تحقیق می کنند وکتاب هایی را در این زمینه چاپ نموده اند وبرای سهولت دسترسی به آن ها می توانید در سرکپه طرق یا نطنز ویا تهران با ایشان تماس بگیرید تا تقدیم حضور نمایند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *