سنبلان، محله. سُنْبُلان، امروزه سُنبُلِستان، از محلههای تاریخی اصفهان است که در منطقۀ سۀ شهرداری واقع شده است.
این محله از شمال به خیابان ابنسینا، حد فاصل خیابان سنبلستان و بیمارستان امین* تا میدان شهدا. از شرق حد فاصل خیابان ابن سینا تا خیابان عبدالرزاق. از جنوب به خیابان عبدالرزاق حدفاصل خیابان سنبلستان تا چهارراه تختی و از غرب به خیابان چهارباغ پایین حدفاصل چهارراه تختی تا میدان شهدا محدود می شود.1 تعیین وسعت محلۀ سنبلان در روزگار کهن دشوار است اما حدود تقریبی آن ازاینقرار است: شمال آن خیابان ابنسینای امروزی، جنوب خیابان عبدالرزاق فعلی، شرق کوچۀ حمام وزیر امروزی و غرب کوچۀ پشت باروی کنونی است.2
دربارۀ وجه تسمیۀ این محله به سُنبلان که امروزه به اشتباه سُنبُلِستان نامیده میشود، نظرات مختلف وجود دارد. این نام در منابع مختلف به شکلهای متفاوت مانند جَمیلان، سَبیلان، چَملان،جُملان، چُنبلان و چُلمان، شمبلان و چُمبلان آمده است.3 یاقوت حَمَوی4 از جغرافینگارانی است که سُنبُلان را واژهای عربی و مفرد سُنبُل به معنای دو خوشۀ گندم یا کشت دانسته که با اضافه شدن الف و نون بهصورت مُثنی در آمده است.5 برخی پژوهشگران معاصر، مانند محمد مهریار*، سُنبلان را ( با سکون ن و ب) سُنْبْلان ضبط کرده و معتقد است این نام، در اصل، واژۀ فارسی چُنْبْلان بوده که بهصورت سُنْبْلان مُعرّب شده است. به روایت وی، واژۀ چنبلان نیز برگرفته از کُنْبْران (کُنب + ر + ان) به معنای چاه، قنات یا نهر آب است6 که شاید به چاهها یا قناتهای زیاد این محله اشاره داشته است.
دربارۀ قدمت این محله اطلاعی در دست نیست. ظاهراً ابتدا روستایی بود که بهمرور به شهر پیوسته است. به گزارش ابونُعَیم اصبهانی*،7 در دورۀ حکومت منصور، خلیفۀ عباسی (حک: 136-158)، ایوببنزیاد برای توسعه و رونق یهودیه، آن را از سمت صحرا وسعت داد و پانزده روستای اطراف، ازجمله روستای سنبلان، را در آن ادغام کرد اما اشارهای به کشیدن حصار و بارو اطراف آن نکرده است. دربارۀ اینکه از چه زمانی سنبلان در محدودۀ شهر قرار گرفت، نیز اطلاعی در دست نیست. براساس گزارشهای موجود، در سال 429 به دستور علاءالدوله ابوجعفر کاکویه*، باروی بزرگی گرداگرد شهر اصفهان کشیده شد و چندین محله، مانند سنبلان، خارج از محدوۀ باروی شهر قرار گرفتند.8 ظاهرا این وضع تا رویکارآمدن سلجوقیان ادامه داشته است. زیرا سَمعانی9 (متوفی 562) در گزارش خود دربارۀ منتسبان به سنبلان، توضیح میدهد که روستای سنبلان یکی از محلههای بزرگ اصفهان است و گویا درون بارو و حصار شهر قرار داشته است. هرچند اطلاعات زیادی دربارۀ سنبلان در دورههای بعد در دست نیست، میتوان با بررسی آثار تاریخی این محله به اهمیت و قدمت آن پی برد.
قصر سُنبلان
این قصر از کهنترین بناهای اصفهان است که به قصر چملان یا جُمَیلان نیز شهرت دارد. مطابق حکایات اساطیری، بهویژه حکایتهایی که در اشعار حکیم نظامی گنجوی دربارۀ شِکر (بانویی اصفهانی) و خسرو پرویز پادشاه ساسانی (حک: 590 ـ 628 م) آمده است، او پس از ناامیدی از عشق شیرین، این قصر را برای معشوقۀ دیگرش، شِکر، ساخت. براساس این حکایت، ساخت این قصر به دورۀ ساسانیان برمیگردد.10 دربارۀ این قصر تا حدود قرن پنجم اطلاعی نیست، جز آنکه از این بنا در عصر دیالمه و سلجوقیان* استفاده میشده است؛ چنانکه خلیفۀ عباسی، المقتدی بالله، (467 ـ 487) که سفیر یا فرستادهاش، ابومحمد رزقاللهبنعبدالوهاب تمیمی، رئیس حنابلۀ بغداد، را به اصفهان فرستاد، مردم اطراف باب القصر* به استقبال او آمده بودند. این باب القصر در اصل از آنِ سلاطین دیلمی بوده که در زمان حضور این سفیر به سلطان ملکشاه* منتقل شده بود و به آن «دارالعالیه» نیز میگفتند؛ عمارت بلندی که کنار آن نهری جاری بود و جامع جورجیر* (مسجد حکیم فعلی) هم نزدیک باب القصر بود.11 در دورههای تاریخی بعد، قصر سنبلان متروکه شد تا در دورۀ صفوی تخریب و باغ آن جدا شد که بهصورت باغ و منزل مسکونی واگذار یا به جای آنها گذر و سازههای جدید، از مدرسه گرفته تا کاروانسرا و مغازه و خانه، ساخته شد.12 زیر این محله، بهویژه مکانی که به قصر معروف است، شبکۀ راههای زیرزمینی قرار گرفته که ورودی آن حداقل تا دورۀ ناصرالدین شاه قاجار (1264ـ1313) در قبرستان چملان (سنبلان) دیده میشده و میرزا حسینخان تحویلدار* از آن یاد کرده است. به گفتۀ وی،13 این راه زیرزمینی شبکهای بوده و چهارراههای متعدد داشته است. بنای قصر از اواخر عهد قاجار و پس از آن بهصورت کاروانسرا کاربری تجاری و صنفی پیدا کرد. اصناف و مشاغل آنجا به دو دورۀ پیش از 1310 ش و پس از آن تقسیم میشوند؛ ابتدا، بیشتر کسبه به حرفۀ طنابتابی اشتغال داشتند و کارشان تبدیل پنبه به نخ بود. مشاغل دیگری، مانند کیشبافی، حلاجی، لحافدوزی، رنگرزی و برخی صنایع دستی و خبازی، نیز در عمارت و اتاقهای قصر سنبلان وجود داشتهاند.14 از آن پس، حرفۀ نجاری در این منطقه رواج یافت و هنوز هم تاحدودی بر همین ترتیب است.
بنای فعلی به نام قصر سنبلان/ چُنبلان 5 اسفند 1376 با شمارۀ ۱۹۸۹ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است. البته ویژگیهای ساختاری این بنا بیشتر به سَرا نزدیک است تا کاروانسرا و بهتر است از آن با نام صحیحتر «سرای سنبلان/ چُنبلان» یاد شود. باوجود ثبت در فهرست آثار ملی، این بنا در حال تخریب است و طبقۀ دوم آن نیز بهکلی از بین رفته است. همچنین تأسیس چند کارگاه ناهماهنگ با فضای تاریخی و سنتی تهدیدی جدی برای این اثر فاخر به شمار میرود. سرای سنبلان درحالحاضر دو ورودی دارد: یکی از طرف خیابان عبدالرزاق کوچۀ قصر و دیگری از خیابان سنبلستان.
مزارهای سنبلان
در گذشته، قبرستانی به وسعت بیش از پنجاههزار متر در سنبلستان بود که قدمت آن به دورۀ قبل از اسلام میرسید. قبرهای این قبرستان تا دهۀ اول 1300ش دیده میشدند. میرزا حسینخان تحویلدار 1308 از قدمت مقابر سنبلان و شگفتیهای آن یاد کرده است، به گفتۀ او، این قبرستان نقبها و منفذهای گوناگون و بسیار هولناک داشته که گذر از آن تونلها یا منافذ بهنظر او خارج از توان انسانهای رشید بود.15 پس از وی، اواخر دورۀ قاجار، میرزا حسنخان جابری انصاری* وسعت این قبرستان را بیش از پنجاههزار متر تخمین زده که قبرهایی سهطبقه داشته و طبقۀ زیرین متعلق به صابئین قبل از اسلام بوده که مُردگان را در خمره میگذاشتهاند.16 ژان شاردن* فرانسوی، اواخر قرن هفدهم میلادی و نیمۀ دوم قرن یازدهم هجری، قبرستان سنبلان را «قبرستان جماله» نامیده و آن را یکی از بزرگترین و قدیمترین قبرستانهای شهر اصفهان دانسته است. همچنین از فضای طبیعی و درختان آن گفته و آنجا را میان بیشهای انبوه توصیف کرده است.17 اواخر بهار 1310، میرزا حبیبالله امینالتجار، از بازرگانان و رجال سرشناس اصفهان، تصمیم به تسطیح مزارهای سنبلان گرفت و تخریب این قبرستان تا مدتی ادامه پیدا کرد تا در بخشی از آن، مریضخانۀ سنبلستان (امین امروزی) ساخته شد و قسمتی از آن نیز با عنوان باغ ملی به کاشتن درختان و ایجاد فضای سبز اختصاص یافت.18 جلالالدین همایی که آن سالها شاهد تحولات فضای آنجا بوده، از تغییرات قابلتوجه و تسطیح مقابر و مزارات برخی محلههای اصفهان در دوران پهلوی اول (1304 ـ 1320 ش) ازجمله قبرستان سنبلان یاد کرده و آن را یادگاری مهم از سدههای گذشته، ازجمله ادوار اسلامی، دانسته است. وی از حفرهها و گودالهای وحشتناک این مزارات یاد کرده و بدنۀ گودیهای آن را پنج یا شش طبقه روی هم وصف کرده که استخوانهای مردگان از درون آن آشکار بوده است. همچنین از الواح یا کتیبهها و سنگنوشتههایی سخن گفته که متعلق به سدههای چهارم و پنجم هجری بودهاند.19
در این قبرستان بزرگان بسیاری دفن شدهاند، ازجمله افرادی از خاندان معروف خجندی، مانند صدرالدین محمد خجندی «صدر خجندی» (متوفی نیمۀ اول قرن ششم).20 برخی نیز مقبرۀ اسعدبنمحمود معروف به ابوالفتوح عِجلی (515 ـ 600) فقیه نامدار شافعی را در قبرستان سنبلان دانستهاند. شاردن، بهاشتباه، نام او را شیخ ابوالفتوح رازی ضبط کرده است.21 از دیگر شخصیتها و خاندانهایی که در مزارات سنبلان دفن شدهاند، میتوان به اسماعیلبنفضل سراج اصفهانی معروف به «الأخشیذ»(متوفی 524)؛22 غانمبنمحمد فیره، ملقب به «ابوالمرجی اصفهانی»، (متوفی546)؛23 جمالالدین محمدبنعبدالرزاق اصفهانی* (وفات 588)24 اشاره کرد. مقابر شماری از امرا و شاهزادگان نیز در این مزارات قرار دارد،25 مانند شاه طهماسب اول صفوی،26 میر شهنشاه،27 محمود افغان،28 میرزا احمد نیریزی29 و ملا شُعَیبا (شُعَیب خوانساری).30
درب امام یا مقبرۀ درب امام*بخشی از مقابر مزارات سُنبلان به حساب میآید. درب امام، از نظر تاریخ هنر اسلامی، یکی از آخرین بناهای شاخص پیش از ظهور معماری صفوی در اصفهان است. در ایوان و سردر اصلی درب امام، کتیبههایی به خط ثلث عالی وجود دارد که نام جهانشاهبنقرهقویونلو به سال 857 در آنها ذکر شده است. این بنا نمونههای ممتاز معماری قرهقویونلو در ایران مرکزی است که گذار از سبک آذری به سبک اصفهانی را نشان میدهد.31 گفتنی است در همسایگی درب امام، مدرسۀ قدیم قدسیه قرار داشته است که در اصل خانۀ پدری میرزاعبدالحسین خوشنویس اصفهانی متخلص به «قدسی» و برادرانش بود که اواخر دورۀ قاجار آن را به مدرسۀ قدسیه* تبدیل کردند. این مدرسه از اولین مدارس جدید اصفهان به شمار میآید که بزرگانی مانند جلالالدین همایی در آن تحصیل کردهاند. بعدها مدرسۀ قدسیه با گسترش فعالیتهای مدرسه و نیاز به فضای بزرگتر به حوالی بازارچۀ حاجمحمدجعفر منتقل شد.
مسجد سنبلان
مسجد سُنبلان را میتوان از نخستین مساجد اصفهان دانست که نیمۀ دوم قرن اول ساخته شده است. احتمالا برخی از مهاجران عرب از قبیلۀ بنیتمیم در محلۀ سنبلان ساکن شدند و شخصی به نام جُلجلةبنبُدَیل تمیمی آنجا مسجدی ساخت. سعیدبنجُبَیر* (متوفی 95)، از تابعین، به این مسجد توجه کرد و محل استقرار او شد و آنجا نماز میگزارد و درس میداد.32 پس از او، این بنا به مسجد سعید شهرت یافت و بهمرور تغییراتی در آن ایجاد شده است. کهنترین اثر موجود در این مسجد که متعلق به دورۀ سلجوقی است، آجرهای کتیبهدار حوالی مسجدند که نشان میدهند آن زمان نوسازی شده است.33 همچنین گفته شده دری کهنه از مسجد سعید به جای مانده که ظاهراً متعلق به پیش از دورۀ صفویه است. همایی این در را یادگار سدههای هشتم یا نهم هجری میداند.34 در 1123، در دورۀ سلطان حسین صفوی، این مسجد نیز تعمیر و تزییناتی به آن افزوده شد.35 مساحت مسجد سعید حدود صد مترمربع است. یکی از ائمۀ جماعت این مسجد سید محمود درب امامی صدوق الواعظین (متوفی 1372/1331ش) بوده است.36
دیگر آثار
در میان بازارچههای این محله، بازارچهای با نام بازارچۀ بابانوش وجود دارد که در گذشته مقبرۀ یکی از باباهای اصفهان بوده است و هنوز هم میتوان ردپای آن را در بافت تخریبشدۀ این کوچهها پیدا کرد. از خانههای قدیم محله میتوان به خانۀ تاریخی بِخردی اشاره کرد که احتمالا بازماندۀ عصر صفوی است. امروزه با اضافه شدن بخشی جدید به آن، به مهمانپذیر تبدیل شده اما هنوز نشانی از هویت صفوی در آن دیده میشود. همچنین باید به مسجد تل عاشقان در محلهای به همین نام اشاره کرد که از بناهای دورۀ قاجار است و 11 مرداد 1376 با شمارۀ 1909 ثبت ملی شده است. این مسجد با معماری خاص خود، ازجمله سردر ورودی با تزیینات یزدیبندی، هشتی و تزیینات کاشیکاری فیروزهای و رنگ لاجوردی در ترکیب با آجر به سبک سنتی از نمادهای تاریخی و مذهبی محلۀ سنبلان است.
رجال و مشاهیر
در منابع تاریخی، نام بسیاری از مشاهیر با سنبلان پیوند خورده است؛ ازجمله داودبنسلیمان سنبلانی که هم خودش هم پدرش در کوفه موفق به دیدار امام علیبنابیطالب(ع) شدند. ابونعیم اصبهانی به نقل از حمزۀ اصفهانی* (متوفی 351) مطالبی دربارۀ او آورده است. بعضی محدثان، ازجمله ابراهیمبنجریر، عبداللهبنزکریابنبهرام و عبدالعزیزبنصبیح، از او نقل حدیث کردهاند.37 همچنین دُلَیلبنابراهیم سُنبلانی از محدثان قدیم اصفهان است که سعیدبنجبیر را درک کرده است. گفتهاند دُلیل از معمّرین بوده و صدوبیست سال عمر کرد.38 از دیگر محدثان محلۀ سنبلان خالدبنابی کریمه سنبلانی است که بعدها ساکن کوفه شد.39 او را از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دانستهاند.40 خالدبنابی کریمه علاوهبر نقل روایت از امام باقر(ع) از اشخاصی مانند عِکرمه مولیابنعباس و ابوجعفر عبداللهبنمسور مدائنی روایت کرده است. برخی راویان وی سفیان ثوری، ابنعُیَنیه و شُعبةبنحَجّاج بودهاند.41 قاسمبنابیایوب سنبلانی، معروف به «اعرج» [لنگ]،42 محمدبنسلیمانبنعبدالرحمن سنبلانی اصفهانی (متوفی181)،43 یحییبنمحمدبنسلیمانبنعبدالرحمن سنبلانی اصفهانی،44 عامربناُسَید (زنده در قرن سوم) امام مسجد ایوببنزیاد در خُشینان (جنب امامزاده اسماعیل فعلی)45 از اهالی سنبلان بودند. از دیگر اشخاص شایستۀ نامبردن عبارتند از: صدرالدین احمد سِلَفی سنبلانی اصفهانی، ادیب، فقیه و محدث است. او 478 در اصفهان به دنیا آمد و به نوشتۀ خودش، محله یا منزل او نزدیک درب قصر سنبلان بود. او از برخی بزرگان زادگاهش، مانند احمدبنمحمد حداد تاجر اصفهانی حدیث شنید و مدتی نیز در بغداد مشغول به تحصیل بود. بعدها شهرت و جایگاه او در مصر ممتاز شد تا جایی که ابوالحسن علیبنسلار، وزیر فاطمی، در اسکندریه برای او مدرسهای ساخت که محل رفتوآمد طلاب بود. ابوطاهر 576 در اسکندریه درگذشت. از آثار او میتوان به الفضائل الباهره فی محاسن مصر و القاهره، الوَجیز، مجالس پنجگانه و معجم مشیخه اصفهان. کسانی، مانند حافظ محمد مقدسی، علیبنابراهیم سرقسطی، طیب مروزی و ابوسعد سمعانی، از او حدیث نقل کردهاند.46
/محمدحسین ریاحی/
منابع
ابنطباطبا علوی اصفهانی، مهاجران آل ابوطالب، ترجمۀ محمدرضا عطائی، مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی، 1372 ش.
ابننقطه، التقیید لمعرفة رواة السنن و المسانید، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت: دارالکتب العلمیة، 1408/ 1988.
ابوالشیخ اصفهانی، طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، چاپ عبدالغفور عبدالحق حسین بلوشی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1412/ 1992.
ابونُعَیم اصبهانی، کتاب تاریخ اصبهان: ذکر اخبار اصبهان، چاپ سید کسروی حسن، بیروت : دارالکتب، 1410/ 1990.
اسکندرمنشی ، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران: امیرکبیر، 1350 ش.
انتشاری، علیرضا، مصاحبه، مصاحبه کننده : محمدحسین ریاحی، 1 مهر 1400.
بهشتینژاد،محمدعلی، ائمۀ جماعت مساجد اصفهان، اصفهان: کانون پژوهش،1393 ش.
تحویلدار، حسین بن محمد ابراهیم، جغرافیای اصفهان، چاپ الهه تیرا، تهران: اختران، 1388 ش.
ثروتیان، بهروز، زنان افسانهای در آثار نظامی گنجهای، تبریز: آیدین،1395 ش.
جابری انصاری، محمدحسن، تاریخ اصفهان، چاپ جمشید مظاهری، اصفهان: مشعل، 1378 ش.
خورسندی، علی، مصاحبه، مصاحبه کننده : محمدحسین ریاحی، 7 مرداد 1400.
رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملّی اصفهان، تهران: انجمن آثار ملّی، 1352 ش.
ریاحی، محمدحسین، نگین اصفهان :محلههای شهشهان، سنبلستان و سرچشمه، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری ، 1400 ش.
سِلَفی، احمدبنمحمد، کتاب الوجیز فی ذکر المُجاز و المُجیز، چاپ عبدالغفور عبدالحق حسین بلوشی، مدینه: مکتبة دارالایمان، 1414/ 1994.
سَمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد،دکن 1382/ 1962.
سَمعانی، عبدالکریم بن محمد، التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد: مطبعة الارشاد، 1395/ 1975.
شاردن، ژان، سفرنامۀ شاردن : قسمت اصفهان، ترجمۀ حسین عریضی، چاپ مرتضی تیموری، اصفهان: نشر گلها، 1379 ش.
شاملو، ولی قلی بن داوود قلی، قصص الخاقانی : تاریخ صفویه از آغاز تا پایان عصر شاه عباس دوم، چاپ سعید میرمحمدصادق، تهران: سروش، 1400 ش.
شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم : مؤسسة النشر الاسلامی، 1410- 1424.
صَفَدی، خلیل بن اَیبَک، کتاب الوافی بالوفیات، ویسبادن و بیروت 1962- 2009.
طوسی، محمدبنحسن، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی، 1420.
مافَرّوخی، مُفَضّلبنسعد، کتاب محاسن اصفهان، چاپ جلالالدین حسینی طهرانی، تهران: مطبعۀ مجلس، [بیتا.].
مهدوی، مصلح الدین، اعلام اصفهان، تصحیح، تحقیق و اضافات غلامرضا نصراللّهی، ج1، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری، 1386 ش.
مهدوی، مصلح الدین، مزارات اصفهان از قرن سوم هجری تا زمان حاضر، چاپ اصغر منتظرالقائم، اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1382ش.
مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان: فرهنگ مردم، 1382- 1387ش.
نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرۀ نصرآبادی: تذکرة الشعرا، چاپ محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر، 1378ش.
وفا زوارهای، محمدعلی، تذکرۀ مآثر الباقریه،به انضمام رسالۀ اشعار مسجدیه، چاپ حسین مسجدی، اصفهان: سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری، 1385 ش.
ویلبر، دونالد نیوتن و گولومبک، لیزا، معماری تیموری در ایران و توران، ترجمۀ کرامت الله افسر و محمد یوسف کیانی، تهران : سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374ش.
همایی، جلالالدین، تاریخ اصفهان :رجال و دانشمندان، به کوشش ماهدخت بانوهمایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1396 ش.
همایی، جلالالدین، تاریخ اصفهان :سلسلۀ سادات و مشجرات و مسطحات، انساب و نسب امامزادههای اصفهان، به کوشش ماهدخت بانوهمایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1390 ش.
همایی، جلالالدین، تاریخ اصفهان :مجلد ابنیه و عمارات، فصل تکایا و مقابر، به کوشش ماهدخت بانوهمایی، تهران: هما، 1381ش.
همایی، جلالالدین، تاریخ اصفهان :مجلد جغرافیای اصفهان، به کوشش ماهدخت بانوهمایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1398 ش.
همایی، جلالالدین، کتاب تاریخ اصفهان، مجلد ابنیه و عمارات و آثار باستانی، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران: هما، 1384 ش.
هنرفر، لطفالله، گنجینۀ آثار تاریخی اصفهان، اصفهان: ثقفی، 1350 ش.
یاقوت حَمَوی، یاقوت بن عبدالله، معجمالبلدان، بیروت: دار صادر، 1995 .
- ریاحی، ص 21.[↩]
- انتشاری، مصاحبۀ مورخ 1 مهر 1400.[↩]
- برای نمونه نگاه کنید به: شاملو، ج 2، ص 1062؛ ابنطباطبا علوی اصفهانی، ص 93؛ همایی، 1398ش، ص 232؛ وفا زوارهای، ص 297؛ رفیعی مهرآبادی، ص 76؛ مهریار، ج1، ص 327.[↩]
- یاقوت حَمَوی، ج3، ص 261؛[↩]
- ابونُعَیم اصبهانی، ج1، ص 36؛ سَمعانی، 1382.ج7، ص 254.[↩]
- مهریار، ج1،ص 327 ـ 329.[↩]
- ابونعیم اصبهانی،ج1، ص 36-37.[↩]
- مافَرّوخی، ص 81.[↩]
- سمعانی،1382. ج7، ص 254.[↩]
- ثروتیان، ص 213 ـ 222؛ هنرفر، ص 725.[↩]
- صَفَدی، ج14، ص 113؛ سِلَفی ، ص 44 -45.[↩]
- همایی، 1390ش، ص 108؛ همو، 1398ش، ص 359 – 360؛ انتشاری، مصاحبۀ مورخ 1 مهر 1400.[↩]
- تحویلدار، ص 42.[↩]
- خورسندی، مصاحبۀ مورخ 7 مرداد 1400.[↩]
- تحویلدار، ص 42 – 43.[↩]
- جابری انصاری، ص 169.[↩]
- شاردن، ص 117.[↩]
- همایی، 1384ش، ص 454 -455.[↩]
- همو، 1381ش، ص 13 -14؛ همو، 1390ش، ص 107 – 108.[↩]
- مهدوی، 1386ش، ج 1، ص 69.[↩]
- شاملو، ج 2، ص 1-62؛ شاردن، ص 117.[↩]
- ابننقطه، ص 208.[↩]
- سمعانی، 1395، ج 2، ص 9.[↩]
- مهدوی، 1382ش، ص 209.[↩]
- همایی، 1390ش، ص 116؛ هنرفر، ص 326 – 327.[↩]
- اسکندر منشی ، ج 2، ص 526 -527؛ همایی، 1390ش، ص 114- 115.[↩]
- نصرآبادی، ج 1، ص 175 – 176.[↩]
- مهدوی، 1382ش، ص 210.[↩]
- همایی، 1390ش، ص 125 – 126.[↩]
- شاملو، ج 2، ص 1062.[↩]
- برای اطلاع بیشتر از این بنا و معماری آن نگاه کنید به: هنرفر، ص 341- 353.[↩]
- ابونعیم اصبهانی، ج 1، ص 381 -382.[↩]
- ویلبر و گولومبک، ص 544.[↩]
- همایی، 1384ش، ص 227.[↩]
- هنرفر، ص 352 – 353.[↩]
- بهشتینژاد، ص 165 – 166.[↩]
- ابونعیم اصبهانی، ج 1، ص 366؛ سمعانی، 1382ش، ج 7، ص 254.[↩]
- ابونعیم اصبهانی، ج 1، ص 367.[↩]
- ابوالشیخ اصفهانی، ج 1، ص 452 – 453؛ ابونعیم اصفهانی، ج 1، ص 359 – 360.[↩]
- طوسی،ص 134 ، 198؛ شوشتری، ج 4، ص 99.[↩]
- ابونعیم اصبهانی، ج 1، ص 359.[↩]
- همان، ج 2، ص 127 – 128.[↩]
- همان، ج 2، ص 144.[↩]
- همان، ج 2، ص 338.[↩]
- همان، ج 1، ص 463 -464.[↩]
- سلفی ، ص 11 ، 22؛ جابری انصاری، ص 295؛ همایی، 1396ش، ج 1، ص 377ـ 384.[↩]